محل تبلیغات شما

جملاتی از کتاب جنگ و صلح

آزادی، برابری، اینها همه بانگ دهل است که رسواییشان مدتهاست آشکار شده است. کیست که آزادی و برابری را دوست نداشته باشد؟ خود منجی ما آزادی و برابری را تعلیم داده است. خیال می‌کنید بعد از انقلاب مردم خوشبختتر شده‌اند؟ برعکس، ما بودیم که خواهان آزادی بودیم و بناپارت آن را نابود کرد. (رمان جنگ و صلح – جلد اول – صفحه ۵۵)

معتقد بود که سرچشمه همه عیبهای آدمی دو چیز است: یکی بیکاری و دیگری اعتقاد به خرافات. و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد: یکی کار و دیگری خرد. (رمان جنگ و صلح – جلد اول – صفحه ۱۴۶)

پرنس آندره‌ی گفت: بله، شما او را، این بناپارت را، دیدید؟ چطور بود؟ استنباطتان از او چیست؟» دلگاروکف که پیدا بود به این نتیجه کلی که از ملاقات خود با ناپلئون به دست آورده دل بسته است، تکرار کرد: بله، او را دیدم و مطمئن شدم که بیش از هرچیز از یک درگیری همگانی وحشت دارد. اگر از روبرو شدن با ما نمی‌ترسید چرا تقاضای ملاقات با امپراتور را داشت. چرا پیشنهاد مذاکره می‌کرد و از همه مهمتر چرا عقب می‌نشست. حال آنکه عقب‌نشینی با روش هدایت جنگ او منافات دارد. حرفم را باور کنید. او می‌ترسد، از درگیری همگانی وحشت دارد. ساعت سرنگونیش فرارسیده است. این را از من قبول کنید.» (رمان جنگ و صلح – جلد اول – صفحه ۳۸۸)


نام‌گذاری ایام بیست و هفتمین هفته کتاب اعلام شد:

شعار بیست و هفتمین دوره هفته کتاب: "حال خوش خواندن"

معرفی کتاب" بدبوترین روز در باغ وحش"

– ,جنگ ,صلح ,اول ,جلد ,آزادی ,جنگ و ,و صلح ,صلح – ,رمان جنگ ,– صفحه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Rebecca's game ریاضی آسان است شهید مطهر purelove-parisajoon قانون jetsripovil kontseswata معماران اوضاع دین در زمان جاهلیت درجستجوی خوشبختی